به گزارش خبرنگار اجتماعی خبرگزاری واژه آنلاین، مراسم عزادای سالار شهیدان و یارانش امسال نیز در با شور و حراراتی خاصی برگزار شده است و ادامه دارد. امسال نیز همانند سنوات گذشته برای عزاداری تاسوعای حسینی به یکی از تکایای قدیمی تهران میروم، تکیهای که حال و هوای خاص خودش را دارد و بسیاری از تهرانیها از صبح زود خود را به این محل میرسانند.
چهارراه سرچشمه را به طرف چهارراه سیروس به راهم ادامه میدهم.مردمی را دیدم عاشق و دلباخته که گاهاً با کیسههای قند و چای جز رسیدن به حسینیه فکری در سر ندارند کوچه به نیمه رسیده بود. از همان دور مشخص است امروز هم جمعیت زیادی به حسینه آمدهاند.
سر در شبستانی با کاشی کاری زمینه لاجوردی و تذهیبهایی که مختص اماکن مذهبی است که در میان آن با خطی خوش نوشته شده است” حسینیه سادات اخوی”.
وجود دو عدد سکو در طرفین درب ورودی که خاصه ، برای رفع خستگی افراد مسن تعبیه شده بود نشان از صفای باطنی و حس انسان دوستانه واقف داشت. این درب برای ورود و خروج مردان استفاده میشود دالانی بین حیاط و درب ورودی است که با پارچههای قلم کار با نقشهایی برگرفتهاز هنر اسلامی، روزی پر از معنویت در محیطی پر از احساس و نفسهایی سرشار از خلوص به من میدهد.
همچون گذشته هم مردان معظم سادات در راهروی ورودی نشستهاند و به آنان که در این مراسم شرکت میکنند “خوش آمد گویی” میکنند.
سنتی بودن این مراسم بکر و دست نخورده باقی مانده است. جمعیت موج میزند هنوز هم تمام مساحت حیاط را خانمها نشستهاند. همچون گذشته ایوان شرقی مختص بانوان و ایوان غربی برای آقایان است و ضلع جنوبی حیاط منبر قرار دارد که کانون دید همه شرکت کنندگان است.
قبل از ورود به حسینیه سادات اخوی، برای خوردن چای روضه در صف میایستم، بسیاری از خانمها و آقایان یکسال انتظار میکشند تا چای روضه را بخودند، حال و هوای خاصی در اطراف دربهای ورودی حسینه وجود دارد. انگار امسال شلوغتر از هر سال شده است.
پس از خوردن چای روضه، کفشهایم را در می آورم و درون کاوری قرار میدهم و با نام حضرت قمر بنی هاشم(ع) وارد حسینه میشوم. حسینه مملو از عزاداران است. زنان، مردان، جوانان و… همه هستند. جای برای نشستن نیست. هر طور شده است خود را به یکی از تاقهای انتهای حسینه میرسانم و کنار بقیه عزاداران مینشینم.
روضه خوان از همان ابتدا میخواند….
ای اهل حرم میرو علمدار نیامد،
علمدار نیامد، علمدار نیامد
سقای حسین سید و سالار نیامد،
علمدار نیامد، علمدار نیامد
روضه خوان، روضه جدا شدن دستهای برادر با وفایی حسین را میخواند…..
دو دست داده به راه خدا و پس چه عجب / اگر که معنی دست خدا اباالفضل است
به جله جمله ی یا کاشف الکروب قسم / که استجابت صدها دعا اباالفضل است
نمونه است اباالفضل و در مسیر حسین / کسی که شد همه چیزش فدا اباالفضل است
از ابتدا به من آموخت مادرم / تنها دوای درد گرفتارها اباالفضل است
چه ترس دارد از آتش چه ترس از دوزخ / اگر شفاعت هر شیعه با اباالفضل است
گوشه گوشه حسینه ، زن و مرد، جوان و …. همه دارند ضجه می زنند…
حال و هوایی خاصی در حسینه هست، اشک از گونهها جاری است و تمام نمیشود…
ساعت حدود 8 و 40 دقیقه است. خادمان حسینه با در دست داشتن سینیهای چای در بین عزاداران اقدام به پخش کردن چای میکنند.
ساعت حوالی 9 میشود و باردیگر روضه خوان برای قمربنی هاشم روضه میخوانند….
از حسینه بیرون می آیم، جمعیت انبوهی هم در کوچه نشسته و ایستادهاند و برای قمربنی هاشم گریه میکنند….
در حالی که از حسینه سادات اخوی دور میشوم در دلم خداروشکر میکنم که در روز تاسوعای حسینی، روزی و رزق ما روضه حضرت عباس شد.
انتهای پیام/